نقد شهید مطهری به آزادی عقیده در اعلامیه حقوق بشر


به زعم شهید مطهری در اعلامیه حقوق بشر این دو مقوله با هم خلط شده است. «در مقدمه

اعلامیه جهانی حقوق بشر اینطور می‏خوانیم: «ظهور دنیایی که در آن، افرادِ بشر در بیان عقیدهْ آزاد و

از ترس و فقر فارغ باشند، به عنوان بالاترین آرمان بشری‏ اعلام شده است». در اینجا عقیده، اعم

است از عقیده اجتماعی و سیاسی و عقیده مذهبی. پس در واقع، بزرگترین آرزوی بشری این است

که جهانی آزاد به وجود بیاید که در آن بیان عقیده هر کسی آزاد باشد. هر کسی حق داشته باشد

هر عقیده ای را می‏خواهد، انتخاب بکند؛ و نیز در اظهار و بیان عقیده اش آزاد باشد. در آن دنیا ترس و

فقر هم نباشد؛ امنیت کامل برقرار باشد؛ رفاه اقتصادی کامل در کار باشد. چنین دنیایی، به عنوان

آرمان بشری اعلام شده‏ است. در ماده نوزدهم این اعلامیه چنین می‏خوانیم: «هر کسی حق آزادی

عقیده و بیان دارد، و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقایدِ خود، بیم و اضطرابی نداشته

باشد. در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به‏ تمام وسائل ممکن و بدون ملاحظات مرزی

آزاد باشد.»7

او در توضیح این اشتباه می گوید: «اعلامیه حقوق بشر... اساسِ فکر را این قرار داده است که

حیثیت انسانی محترم است. بشر از آن جهت که بشر است، محترم است؛ (ما هم قبول داریم).

چون بشر محترم است، پس هر چه را خودش برای خودش انتخاب کرده، هر عقیده ای که خودش

برای خودش‏ انتخاب کرده محترم است؟ عجبا! ممکن است بشر خودش برای خودش زنجیر انتخاب


کند، و به دست و پای خودش ببندد. ما چون بشر را محترم می‏شماریم، [او را در این کار آزاد

بگذاریم؟!] لازمه محترم شمردن بشر چیست؟ آیا این است که ما بشر را هدایت بکنیم در راه ترقی و

 تکامل، یا این است که‏ بگوئیم آقا! چون تو بشر هستی، انسان هستی و هر انسانی احترام دارد،

تو اختیار داری، هر چه را که خودت برای خودت بپسندی، من هم برای تو می‏پسندم و برایش احترام

قائلم ولو آن را قبول ندارم و می‏دانم که دروغ و خرافه است و هزار عوارض بد دارد؛ اما چون تو خودت

برای خودت انتخاب‏ کرده ای من آنرا قبول دارم! آن چیزی که خودش برای خود انتخاب‏ کرده زنجیر

است؛ او برای دست و پای فکر خودش زنجیر انتخاب کرده، تو چطور این زنجیر را محترم می‏شماری؟!

این محترم شمردن تو این زنجیر را، بی احترامی به استعداد انسانی و حیثیت انسانی اوست؛ که فکر

کردن باشد. تو بیا این زنجیر را از دست و پایش باز کن تا فکرش آزاد باشد.»
              


                                                                 استاد مرتضی مطهری

۰۸ آبان ۹۲ ، ۱۰:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sp .

حتما سریالهای ماهواره را ببینید!

امشب به طور اتفاقی چند لحظه سریال ماهواره رو دیدم نمیدونم چی بود ولی تو همین چند لحظه فهمیدم فقط این سریال ها رو میسازند که ما از هدف اصلیمون دور کنند.فقط دارن رابطه دختر و پسر رو عادی میکنند.و کلا هر چی که اسلام میگه اینا اومدن برخلافش سریال ساختن.

واقعا هدف خدا از خلقت ما  انسانها فقط روی زمین همین بوده که مثلا من پسر عاشق دختری بشم یا بلعکس بعد یه سری اتفاقا بیفته یا بهم میرسیم یا نه،اومدن تو این سریالا اخلاق،رابطه بزرگتر وکوچکتر،احترام به جنس مخالف نه فقط به خاطر مونث یا مذکر بودن بلکه به عنوان یه انسان که میتونه روی زمین به مقام جانشینی خدا برسه رو تخریب کردند. چجوری انسان رو تا حد حیوان پایین میارن واقعا حیف وقت نیست که پای ماهواره بگذره!

ما نیومدیم تو این دنیا که فقط خوش باشیم هدف ما رسیدن بخداست ،ما انسان بدنیا نیومدیم ما باید انسان بشیم باید رشد کنیم روح ما اینقدر باید بزرگ بشه که غیر خدارو اصلا نبینیم یعنی نفس کشیدنمون واسه خدا باشه .

کمی با خودمون فکر کنیم خدایی داریم که به ما هیچ نیازی نداره یعنی اگر بد یا خوب باشیم واسه اون هیچ فرقی نمیکنه بعد میاد تو قرآن ما رو راهنمایی میکنه که چکار کنیم یعنی در واقع جهنمش نوعی رحمته واسه این که ما بخودمون بیایم .حالا شده واسه یبارم که شده قرآن رو با تامل بخونیم .

اگه ما ماهواره نبینیم

آهنگ گوش ندیم

کارهایی که مارو از هدفمون دور میکنه انجام ندیم

بجاش روزی یک ساعت مطالعه کنیم ببینیم واسه چی بدنیا اومدیم ،باید چیکار کنیم.نگاه کنیم این کارهایی که ما انجام میدیم با دوره جاهلیت عرب چه فرقی میکنه!

به قول  مرحوم حسین پناهی:

میزی برای کار

کاری برای تخت

تختی برای خواب

خوابی برای جان

جانی برای مرگ

مرگی برای یاد

یادی برای سنگ

این بود زندگی....

زندگی یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

البته میدونم این موضوعها خریداری نداره و کسی بها نمیده ولی من مسئولیتی دارم باید انجام بدم.

میدونم اگه بجای این مطلب موضوعهای عاشقانه بزارم یا جکی تعریف کنم یا کسی رو مخسره کنم یا خودمو خوب و بقیه رو (ترک،لر،فارس و....)بد یا احمق فرض کنم.کلی نظر وطرفدار دارم!!!!!


به یکی از دوستام گفتم چرا ماشینتو اسپرت میکنی، درشو خفاشی میکنی پس چرا پولاتو هدر میدی، گفتش دخترا خوششون میاد!


ولی من دوست دارم کاریو انجام بدم که خدا خوشش بیاد نه دخترا.


۲۹ مهر ۹۲ ، ۱۷:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sp .

... و من تنها خدا را دوست دارم ...

۲۶ مهر ۹۲ ، ۱۲:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sp .

ایمان

۲۶ مهر ۹۲ ، ۰۸:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sp .

فقر

۲۵ مهر ۹۲ ، ۰۷:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sp .

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی


از شوق به هوا

به ساعت نگاه میکنم

حدود سه نصف شب است

چشم میبندم که مبادا چشمانت را

از یاد برده باشم

و طبق عادت کنار پنجره میروم

سوسوی چند چراغ مهربان

و سایه کشدار شبگردان خمیده

و خاکستری گسترده بر حاشیه ها

و صدای هیجان انگیز چند سگ

و بانگ آسمانی چند خروس

از شوق به هوا میپرم چون کودکیم

و خوشحال که هنوز

معمای سبز رودخانه از دور

برایم حل نشده است

آری از شوق به هوا میپرم

و خوب میدانم

سال هاست که مرده ام ...

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

صـدای پای تو که می روی

صـدای پای مــرگ که می آید . . . .

دیـگر چـیـزی را نمی شنوم !

...

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

به خوابی هزار ساله نیازمندم

تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم

و عادت حمل درای کهنه ی دل را

از خاطر چشمها و پاها پاک کنم

دیگر هیچ خدایی

از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند

و آسمان غبارآلود این دشت را

طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

دم به کله میکوبد و

شقیقه اش دو شقه میشود

بی آنکه بداند

حلقه آتش را خواب دیده است

عقرب عاشق.....

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی


صفر را بستند

تا ما به بیرون زنگ نزنیم

از شما چه پنهان

ما از درون زنگ زدیم!

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

شناسنامه

من حسینم

پناهی ام

من حسینم , پناهی ام

خودمو می بینم

...خودمو می شنفم

تا هستم جهان ارثیه بابامه.

سلاماش و همه عشقاش و همه درداش , تنهائیاش

وقتی هم نبودم مال شما.

اگه دوست داری با من ببین , یا بذار باهات ببینم

با من بگو یا بذار باهات بگم

سلامامونو , عشقامونو , دردامونو , تنهائیامونو

ها؟!

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

پیست!!

میزی برای کار

کاری برای تخت

تختی برای خواب

خوابی برای جان

جانی برای مرگ

مرگی برای یاد

یادی برای سنگ

این بود زندگی....

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

شب در چشمان من است

به سیاهی چشمهایم نگاه کن

روز در چشمان من است

به سفیدی چشمهایم نگاه کن

شب و روز در چشمان من است

به چشمهای من نگاه کن

چشم اگر فرو بندم

جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

کهکشان ها، کو زمینم؟!

زمین، کو وطنم؟!

وطن، کو خانه ام؟!

خانه، کو مادرم؟!

مادر، کو کبوترانم؟!

...معنای این همه سکوت چیست؟

من گم شده ام در تو... یا تو گم شده ای در من... ای زمان؟!

... کاش هرگز آن روز از درخت انجیر پایین نیامده بودم ...

کـــاش !

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

دیواره ها برای کوبیدن سر ناز کند

گریزی نیست

اندوه به دل ما گیر سه پیچ داده است

باید سر به بیابانها گذاشت!

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

در

سلام ،

خداحافظ !

چیزی تازه اگر یافتید

بر این دو اضافه کنید

تا بل

بازشود این در گم شده بر دیوار...

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

سالهاست که مرده ام

بی تو

نه بوی خاک نجاتم داد،

نه شمارش ستاره ها تسکینم...

چرا صدایم کردی ؟

چرا ؟

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

بــی شــــکـــــ . . .

جهــــان را بـــه عشــــق کســی آفـــریـــده اند

چـــون مـــن کـــه آفـــریـــده ام از عشـــــق

جهـــانی بـــرای تـــــو. . .

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

بهزیستی نوشته بود:

شیر مادر, مهر مادر, جانشین ندارد

شیر مادر نخورده مهر مادر پرداخته شد

پدر یک گاو خرید

و من بزرگ شدم

اما هیچکس حقیقت من را نشناخت

جز معلم ریاضی عزیز ام

که همیشه می گفت

گوساله, بتمرگ

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند

ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند...

دلنوشته های زیبا از حسین پناهی

و اما تو! ای مادر!

ای مادر!

هوا

همان چیزی ست که به دور سرت می چرخد

و هنگامی تو می خندی

صاف تر می شود...

۲۴ مهر ۹۲ ، ۱۱:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sp .

هر روز، عید قربان است.


ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم / به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را

کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان / نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را .



میان مهربانی تو و دل خویش، مردد مانده‏ام. همیشه همین‏گونه بوده است.

پس کی این همه فاصله‏ای را که با تو به وجود آورده‏ام، از میان برمی‏داری؟

تو آن‏قدر مهربانی که حتی کلمات هم‏تاب از تو نوشتن ندارند. نمی‏دانم کدام

فرشته را در کدام روز می‏فرستی تا فاصله‏های میانمان را قربانی کند. برای

من هر روز عید قربان است. من سال‏هاست همه روزهایم را قربانی می‏کنم.

من سال‏هایم را قربانی کرده‏ام.


هر شب خواب می‏بینم که لبخندهایم به پایان رسیده‏اند. هر شب خواب

می‏بینم که دست‏هایم گلوی خنده‏هایم را می‏برد. اما من دوست دارم همه

اشتباه‏هایم را قربانی کنم. گناهانم را قربانی کنم. هر روز برای من روز

قربانی کردن است؛ اما اگر تو کمکم نکنی، هیچ عیدی نخواهد بود. عید،

روزی‏است که بتوانم همه‏ی اشتباه‏هاتم را سر ببرم.

کمکم کن

من پرنده سرما زده‏ای هستم که در قفس تنگ دنیا گرفتار شده‏ام.

سال‏هاست صدایم آوازهای مهربانی را از یاد برده است. یادم نمی‏آید چگونه

سال‏ها پیش از این، صدایت می‏کردم. کاش دوباره آفتاب، مهربانی تو را

بی‏مضایقه بر من بتاباند! سال‏هاست آسمان، روی پلک‏هایم سنگینی می‏کند.

سال‏هاست که دیگر نمی‏توانم در نی‏های خسته، شور بدمم. دستگیری‏ام کن تا

بتوانم همه فاصله‏های با تو را قربانی کنم کمکم کن تا این سفر چند هزار

ساله را از میان بردارم.


«پا به پای ابراهیم»

اگر قول بدهم که تا قیامت، شبیه ستاره‏ها باشم، مرا خواهی بخشید؟!کاش

می‏توانستم دیروزهای خود را در نامعلوم‏ترین جای کائنات دفن کنم.کاش بار دیگر ابراهیم را

می‏فرستادی تا رگ‏های سرخم را ببرد؛ شاید از این همه هوس فاصله بگیرم!

سال‏هاست هراسان به دنبال ابراهیم، این سو و آن سو می‏دوم. کاش بار دیگر

ابراهیم را می‏فرستادی؛ با چاقویی که گلویم تشنه بوسیدنش است.

۲۳ مهر ۹۲ ، ۱۵:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sp .

ظرفیت انسانها ویه کوچولو درد دل شایدم هذیون!

مردی از دست روزگار سخت می نالید. پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست.استاد لیوان اب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟
آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیر قابل تحمل است.
استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار اب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟

 

مرد گفت:خوب است و می توان تحمل کرد.

 

استاد گفت شوری آب همان سختی های زندگی است. شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود. سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه انرا تعین می کند پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است.

بعضی وقتها وقتی می خوای یه مطلبی رو به کسی برسونی باید به ظرفیت


طرف نگاه کنی اگه به اون بلوغ فکری نرسیده باشه حتما شما رو مخسره

میکنه شاید به روتون نیاره ولی تو ذهنش به شما میخنده پس با هر کسی به

اندازه ظرفیتش صحبت کنید بعضیا لیاقتشو ندارن و همیشه باید تو جهل

خودشون بمونن .


(این روزا خیلی دلم گرفته تنهایی بد دردی چقدر سخته که آدم میون جمع باشه ولی تنها!)


نمی دونم چرا این مطلبو نوشتم ولی وقتی کسی نباشه که آدمو درک کنه

مجبوری واسه خودت بنویسی حتی یه کوچولو درد دل هم میتونه آدمو آروم

کنه اگه شده واسه یه لحظه.یه جایی مثل وبلاگ.

چقدر دوست دارم امشب اون حسی که بعضی وقتا سر نماز بهم دست میده ،

بازم بیاد سراغم،واقعا خوشبحال اونایی که همیشه نمازاشون با شوق و اشک

و یه جور پرواز، چقدر دلم واسه خدا تنگ شده کاش زودتری سحر میشد.

خدا جون دوست دارم.

۲۰ مهر ۹۲ ، ۱۹:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sp .

مناظره یک دختر و پسر بر سر حجاب !

مناظره یک دختر و پسر بر سر حجاب !

در جامعه دختر و پسری به هم می رسند...

 

* پسر: چرا خود را کامل نپوشانده ای؟

- دختر: من زیبا هستم و نمی خواهم آن را مخفی کنم....

 

* پسر: چرا فکر می کنی باید زیبایی ات را ارائه کنی؟

- چرا نباید ارائه کنم؟ چرا خود را نشان ندهم؟ من برای کسی این کار را نمی کنم، فقط دوست ندارم خودم را در حجاب مخفی کنم...

 

* حجاب که مخفی کردن خود نیست... حجاب مخفی کردن از ناخود است...

- من نمی خواهم کمالاتم را مخفی کنم، من یک زن زیبا هستم و با آنها که زشتند و خود را پوشانده ام فرق دارم، نمی خواهم اُمّل و عقب افتاده به نظر برسم...

 

* چه کسی گفته زیبایی جسم، تعیین کننده کمالات است؟ جمال با کمالات فرق دارد. آنها که در تاریخ به انسان های بزرگ و کامل شهرت داشته اند، آیا خود را به نمایش گذاشته اند؟ مثلاً حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای نشان دادن کمالاتش باید خود را نشان می داد؟ می دانی که اینگونه نشده است...

- اینقدر حضرت زهرا(س) را به سرم نکوبید... حضرت زهرا(س) برای اعراب 1400 سال پیش الگو بوده است... من دختر و زن امروزم... این روزگار اخلاق خودش را می طلبد...

 

* مگر قران نخوانده ای؟ آیه "رسول الله اسوة الحسنه" را خوانده ای ؟ خوب وقتی رسول خدا(ع) به قول قرآن کریم برای مااسوه حسنه است، مگر می شود دخترش نباشد؟ حدیث از امام زمان (عج) را نشنیده ای؟ که می گوید: فاطمه (س) دختر محمد(ص) برای من نمونه ای کامل است...؟(کافی ، ج6، ص48) پس چرا این محبوبه خدا را به زمان خودش و برای چند عرب محدود می کنی؟

- من دوست دارم به قانون روزگار خودم زندگی کنم، قانون عصر جدید..

 

* یعنی قانون عصر جدید با قانون خدا نیز باید متفاوت باشد؟ مگر نخوانده ای که در قرآن، سنت ها و قوانین خدا تغییر نمی کند؟همه تاریخ یک قانون نوشته شده دارد که لایق پیروی کردن است و آن نیز قرآن است که خداوند همه چیز را در آن تدوین کرده است...

- من آیه ای در مورد حجاب در قرآن سراغ ندارم...

 

* آیه 31 سوره نور ، و 59 سوره احزاب اشاره ای مستقیم به حجاب و عفاف در زنان دارد. سوره نور به نوعی سوره عفاف و حیا و حجاب است. شروعش نیز در قرآن نمونه ندارد. همه جا در قرآن می گوید: نازل کردیم این کتاب را، اما در سوره نور و آیه اول می گوید نازل کردیم این سوره را و عمل به آن را فریضه و واجب می داند...

- خوب چرا تو نباید چشمت را بپوشانی تا من راحت و آزاد پوششم را خودم انتخاب کنم؟

 

* در قرآن به من قبل از تو تذکر داده اند... آیه 30 سوره نور اول به چشم پاکی و حجاب مردان تذکر داده و بعد به شما. اما اگر کمی از روحیات مردان را بدانی، می فهمی مرد با یکبار دیدن زنی نامحرم ممکن است به گناه بیفتد و این به خاطر ضعف او در مقابل قوه جنسی خود است درست بر خلاف زنان. حتی در قرآن آیاتی داریم که مکر شیطان را ضعیف ، و مکر زنان را بسیار بزرگ می شمارد...

- جمله ای زیبا می گویم از مردان و پسرانی که طرفدار آزادی پوشش من هستند، بشنو که جوابی برایش نداری: می گویند حجاب زنان و دختران میهنم، پلک چشم ماست. یعنی چرا او خود را به زحمت بیندازد، ما چشم خود را کنترل می کنیم.

 

* این هم حرف مضحکی است. مگر می شود تو هر گونه می خواهی در جامعه بگردی و دیگران همه با این اعتقاد خود را کنترل کنند. یعنی همه این پسران و مردانی که اینگونه می گویند، می خواهند تو آزاد باشی؟ یا اینکه می خواهند تو برای هوسرانی آنها آزاد باشی؟ وقتی خدا به مردان می گوید: چشمت را بپوشان و نگاهت را کنترل کن، بعدش هم به زنان دستور پوشش می دهد و این را برای شما، حتی اگر چشم مردان کنترل شود، بهتر می داند.

تاریخ را نخوانده ای: وقتی مردی کور به خانه رسول الله(ص) می رود و حضرت زهرا(س) خود را می پوشاند و از اتاق بیرون می رود، به نظرت نمی توانست به خاطر کوری آن مرد خود را نپوشاند؟ این در حالیست که حضرت زهرا(س) در جواب رسول خدا می گوید: او مرا نمی بیند، من که او را می بینم و...

 منتهی الامال، ج 1، ص 134.

 

این یعنی فقط دیده شدن و دیده نشدن مهم نیست، بلکه نفس اینگونه پوشش در جامعه بسیار مهم است، و پوشش در پاکی روح و روان و اعتقاد زنان و دختران تاثیر مهمی دارد...

دختر سرش را پایین انداخت و رفت...

دلم سوخت که چرا برخی از زنان و دختران میهنم کاری را می کنند که فقط مورد تائید شیطان ها و شیطان دوستان باشند...

خدایا همه ما را به راه خودت رهنما باش...

 

منبع : bihejaby

 

۱۱ مهر ۹۲ ، ۰۵:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sp .

مولانا

گر در طلب لقمه نانی نانی

                                  گر در طلب گوهر کانی کانی

این نکته رمز اگر بدانی دانی

                                هر چیز که اندر پی آنی آنی

****

گشاده دست باش ،جاری باش ،کمک کن (مثل رود)

باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید)

 اگرکسی اشتباه کردآن رابه پوشان (مثل شب)

وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)

متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک)

بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا )

اگرمی خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آینه )

مولانا

۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۰:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
sp .